سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























.او می آید ... یوم ندعوا کل اناس بامامهم

چهار تا دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به پارتی و خوش گذرونی رفته بودند

و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند?

روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به این صورت که

سر و روشون رو کثیف و کردند

و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند?

سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یکراست به پیش استاد رفتند?

مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند

و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه

و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش

و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار

آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه،

آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به امر شریف خر زنی مشغول میشن

و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند!

استاد عنوان میکنه بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن

این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن که آنها بدلیل داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول میکنند.

امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود؛

.
.
.
.
.
.

یک) نام و نام خانوادگی: 2نمره


دو ) کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18نمره

الف) لاستیک سمت راست جلو

ب) لاستیک سمت چپ جلو

ج) لاستیک سمت راست عقب

د) لاستیک سمت چپ عقب


نوشته شده در جمعه 90/5/7ساعت 3:30 عصر توسط م الف نظرات ( ) |

پدری با پسری گفت به قهر
که تو آدم نشوی جان پدر

حیف از آن عمر که ای بی سروپا
در پی تربیتت کردم سر

دل فرزند از این حرف شکست
بی خبر از پدرش کرد سفر

رنج بسیار کشید و پس از آن
زندگی گشت به کامش چو شکر

عاقبت شوکت والایی یافت
حاکم شهر شد و صاحب زر

چند روزی بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر

پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر

پسر از غایت خودخواهی و کبر
نظر افگند به سراپای پدر

گفت گفتی که تو آدم نشوی
تو کنون حشمت و جاهم بنگر

پیر خندید و سرش داد تکان
گفت این نکته برون شد از در

من نگفتم که تو حاکم نشوی

گفتم آدم نشوی جان پدر


نوشته شده در جمعه 90/5/7ساعت 3:26 عصر توسط م الف نظرات ( ) |

 

دزدی وارد کلبه فقیرانه عارفی شد این کلبه درخارج شهر واقع شده بود عارف بیدار بود او جز یک پتو چیزی نداشت .
او شب ها نیمی از پتو را زیر خود می انداخت و نیمی دیگر را روی خود می کشید. روزها نیز بدن برهنه خویش را با آن می پوشاند.
عارف پیر دزد را دید و چشمان خود را بست ، مبادا دزد را شرمنده کرده باشد آن دزد راهی دراز را آمده بود، به امید آنکه چیزی نصیبش شود. او باید در فقری شدید بوده باشد، زیرا به خانه محقرانه این پیر عارف زده بود.
عارف پتو را بر سرکشید و برای حال زار آن دزد و نداری خویش گریست .
خدایا چیزی در خانه من نیست و این دزد بینوا با دست خالی و ناامید از این جا خواهد رفت. اگر او دو سه روز پیش مرا از تصمیم خویش باخبر ساخته بود، می رفتم ، پولی قرض می گرفتم، و برای این مردک بینوا روی تاقچه می گذاشتم.
آن عارف فرزانه نگران نبود که دزد اموال او را خواهد برد او نگران بود که چیزی در خور ندارد تا نصیب دزد شود و او را خوشحال کند.
داخل خانه عارف تاریک بود . پیرمرد شمعی روشن کرد تا دزد بتواند در پرتو آن زمین نخورد و خانه را بهتر وارسی کند.
استاد شمع را برد تا روی تاقچه بگذارد که ناگهان با دزد چهره به چهره برخورد کرد دزد بسیار ترسیده بود.
او می دانست که این مرد مورد اعتماد اهالی شهر است بنابر این اگر به مردم موضوع دزدی او را بگوید همه باور خواهند کرد .
اما آن پیر عارف گفت: نترس آمده ام تا کمکت کنم داخل خانه تاریک است . وانگهی من سی سال است که در این خانه زندگی می کنم و هنوز هیچ چیز در آن پیدا نکرده ام بیا با هم بگردیم اگر چیزی پیدا کردیم پنجاه پنجاه تقسیمش می کنیم .
البته اگر تو راضی باشی. اگر هم خواستی می تونی همه اش را برداری زیرا من سالها گشته ام و چیزی پیدا نکرده ام .پس همه آن مال تو. بالاخره یابنده تو بودی .
دل دزد نرم شد.استاد نه او را تحقیر کرد نه سرزنش.
دزد گفت: مرا ببخشید استاد.نمی دانستم که این خانه شماست وگرنه جسارت نمی کردم.
عارف گفت: اما درست نیست که دست خالی از اینجا بروی. من یک پتو دارم هوا دارد سرد می شود لطف کن و این پتو را از من قبول کن.
استاد پتو را به دزد داد. دزد از اینکه می دید در آن خانه چیزی جز پتو وجود ندارد شگفت زده شد. سعی کرد استاد را متقاعد کند تا پتو را نزد خود نگه دارد .
استاد گفت: احساسات مرا بیش از این جریحه دار نکن. دفعه دیگر پیش از این که به من سری بزنی مرا خبر کن .
اگر به چیزی خاص هم نیاز داشتی بگو تا همان را برایت آماده کنم تو مرا غافلگیر و شرمنده کردی. می دانم که این پتوی کهنه ارزشی ندارد اما دلم نمی آید تو را با دست خالی روانه کنم لطف کن و آن را از من بپذیر .تا ابد ممنون تو خواهم بود .
دزد گیج شده بود او نمی دانست چه کار کند . تا کنون به چنین آدمی برخورد نکرده بود. خم شد و پاهای استاد را بوسید پتو را تا کرد و بیرون رفت.
او وزیر و وکیل و فرماندار دیده بود ولی انسان ندیده بود .
پیش از انکه دزد از خانه بیرون رود استاد صدایش کرد و گفت:
فراموش نکن که امشب مرا خوشحال کردی من همه عمرم را مثل یک گدا زندگی کرده ام .
من چون چیزی نداشتم از لذت بخشیدن نیز محروم بوده ام اما امشب تو به من لذت بخشیدن را چشاندی ممنونم.
هوا سرد شده بود . استاد می لرزید .
استاد نشست و شعری سرود:

دلی دارم خواهان بخشیدن به همه چیز
اما دستانی دارم به غایت تهی
کسی به قصد تاراج سرمایه ام آمده بود
خانه خالی بود و او با دلی شکسته باز گشت
ای ماه کاش امشب از آن من بودی
تو را به دزد خانه ام می بخشیدم

 


نوشته شده در جمعه 90/5/7ساعت 3:23 عصر توسط م الف نظرات ( ) |

عجایب هفتگانه دنیای جدید، سازه های دست ساز بشر هستند و دلیل اعجاب انگیز بودن آنها، مهندسی خارقالعاده بشری در ساختشان بوده است. لیستهای متعددی از عجایب هفتگانه در دنیا وجود دارد که یکی از معتبرترین آنها را انجمن مهندسی عمران آمریکا ارائه کرده است. یکی از لیستهای دیگری که در آن عجایب هفتگانه دنیای مدرن انتخاب شده است را مردم از سراسر جهان در یک نظرسنجی انتخاب کردند. در لیست عجایب هفتگانه این انجمن، این سازه ها به چشم میخورد:

 سد ایتایپو 

سد ایتایپو که بر روی رودخانه پارانا در مرز پاراگوئه و برزیل زده شده است، طولانی ترین سد جهان است. سد ایتایپو در سال 1994 از سوی انجمن مهندسی عمران آمریکا به عنوان یکی از عجیب هفتگانه دنیای مدرن انتخاب شد. نام این سد به معنای صدای سنگ است. ایتایپو در قالب یک پروژه دوجانبه و بر رودخانه پارانا میان دو کشور برزیل و پاراگوئه ساخته شد. 18 واحد مولد برق این سد قادر به تولید 14گیگا وات برق است. با مشاهده آمارهایی که اخیراً از میزان انرژی تولیدی این سد به دست آمده اند، میتوان به عظمت سد ایتایپو پیبرد. نیروگاه ایتایپو در واقع 20 درصد از کل انرژی مورد نیاز صنایع برزیل و 93 درصد انرژی پاراگوئه را تامین میکند. این نیروگاه همچنین محل بزرگی برای جذب توریسم محسوب میشود.  تاکنون بیش از 10 میلیون نفر از 162 کشور جهان از این سد نیروگاه بازدید کرده اند.

پل گلدنگیت

گلدن گیت پلی معلق است که در سانفرانسیسکو آمریکا قرار دارد. این پل در دهانه خلیج سانفرانسیسکو قرار دارد.گلدن گیت  سانفرانسیسکو را از بخش شمالی به مارین کاونتی متصل میکند. گلدن گیت هنگامی که در اواخر دهه 30 میلادی به بهره برداری رسید تا سالها با 2737 متر طول، بلندترین پل معلق جهان بود. پیش از پایان مراحل ساخت این پروژه عظیم در سال 1937 همگان احداث آن را غیرممکن میدانستند، بویژه آنکه در زمان ساخت این پل مه غلیظ و بادهایی با سرعت 60 مایل، عملیات احداث را با مشکل مواجه کرده بودند. همین امر سبب شده تا بسیاری این پل را غیرقابل ساخت بدانند. به رغم این شرایط جوی و طبیعی وحشتناک گلدن گیت طی چهار سال و اندی ساخته شد. در این مدت نسبتاً طولانی، 35 میلیون دلار صرف احداث این پل شد. طی دوران ساخت این پل حوادث دلخراشی نیز اتفاق افتاد که از جمله آنها می توان به مرگ 11 نفر از کارگران اشاره کرد.
 
 برج ملی کانادا

این برج که  553.33 متر ارتفاع دارد دارد در 12 سپتامبر سال 2007 عنوان بلندترین سازه، جهان را که 31 سال از آن خود کرده بود به برج دوبی که هنوز در حال ساخت بود داد. برج سی ان یکی از سمبل های کشور کانادا است. ایده اولیه ساخت این برج، به اواخر دهه 1960 باز میگردد که امواج رادیو تلویزیونی در تورنتو دچار مشکل شدند، به گونه ای که در صفحه تلویزیون، تصویر دو کانال در آن واحد مشاهده میشد. بالاخره پس از رایزنی های فراوان راه آهن ملی کانادا مسئول ساخت برجی شد که از همه ساختمانهای تورنتو بلندتر باشد. عملیات ساختمانی برج سی ان در سال 1973 آغاز شد. برای ساخت پی این بنا، چند سوراخ بسیار بزرگ در کنار ساحل اونتاریو کنده و حدود 62 هزار تن خاکبرداری شد. سپس این سوراخها توسط بتن و فولاد پر شد تا پایه سازه، مطمئن ترین در نوع خود باشد. چهار ماه طول کشید تا این پی کاملاً ساخته شود. این برج 553.33 متری بالاخره در اکتبر 1976 رسماً پس از 40 ماه عملیات عمرانی افتتاح شد و نام خود را در کتاب گینس ثبت کرد. 1527 نفر روی این سازه 130 هزار تنی کار کرده اند و مبلغی نزدیک به 260 میلیون دلار برای آن هزینه شده است.  در این سازه عظیم 6 آسانسور تعبیه شده است که سرعت هر کدام از آنها 6 متر بر ثانیه است. هر ساله حدود دو میلیون نفر از این برج بلند بازدید میکنند و  از این محل درآمد خوبی نصیب شهر تورنتو میشود.  در سال 1994 کف پایین ترین طبقه، رأس سازه با شیشه عوض شد تا مردم بتوانند از فاصله 500 متری زیر پای خود را ببینند. رستوران گردان بالای برج هم 400 نفر گنجایش دارد و هر 72 دقیقه یک بار به دور خود می چرخد. این برج یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری کانادا به شمار میرود.

امپایر استیت، ساختمانی 103 طبقه در نیویورک و سمبلی از آمریکااست. 

این ساختمان به مدت چهل سال، بلندترین ساختمان طبقاتی در دنیا بود و از سوی انجمن مهندسان عمران آمریکا، به عنوان یکی از عجایب هفتگانهی دنیای مدرن، لقب گرفته است. امپایر استیت بخشی از هویت شهر نیویورک است و در سراسر جهان، به عنوان یکی از سمبلهای آمریکا شناخته میشود.

عملیات ساختمانی امپایر استیت در ماه مارس 1930 در زمینی که پیشتر، هتل والدورف آستوریا در آن واقع بود، آغاز شد و 14 ماه بعد اتمام یافت. این ساختمان تا پیش از آنکه برجهای دوقلو در نیویورک ساخته شوند، بلندترین برج طبقاتی دنیا به شمار میرفت.
امپایر استیت 448 متر ارتفاع دارد که البته آخرین طبقهی آن (صد و دومین طبقه) در ارتفاع 391 متری واقع شده است. بقیهی ارتفاع این ساختمان، به آنتن تلویزیونی بالای آن مربوط میشود. کل هزینهی ساخت امپایر استیت به انضمام زمین آن، در حدود 41 میلیون دلار بوده است که از این میزان، 24 میلیون دلار هزینهای است که خرج سازهی ساختمان شده است.

این ساختمان، در سال 1931 (اول ماه مِی) توسط رئیسجمهور وقت آمریکا، هربرت هوور افتتاح شد. به این صورت که، رئیسجمهور با فشار دادن دکمهای در واشنگتن، چراغهای این ساختمان را در نیویورک، روشن کرد.
امپایر استیت از این سال به بعد، به مدت چهل سال، بلندترین ساختمان طبقاتی جهان و نیویورک بود تا این که، ساختمانهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی ساخته شدند. پس از ماجرای یازده سپتامبر، امپایر استیت دوباره لقب بلندترین ساختمان نیویورک را به خود اختصاص داد.

امپایر استیت، در سال 1986 از سوی دولت آمریکا به عنوان بخشی از میراث تاریخی و فرهنگی کشور شناخته شد و پلاک مخصوصی به همینخاطر دریافت کرد.
 
                  
تونل کانال، تونلی 50.5 کیلومتری است که زیر بستر دریای مانش، حفر شده و کنت در انگلیس را به کاله در فرانسه متصل میکند.

در سال 1960، گروه تحقیقات کانال مانش، طرحی را ارائه کرد که تونل فعلی کانال مانش- که به آن چانل میگویند، برمبنای آن، طراحی و ساخته شده است. این طرح هم در سال 1975 به دلیل مشکلات مالی، عملی نشد.

 در سال 1984، دولتهای فرانسه و انگلیس از تمام شرکتهای مهندسی دو کشور درخواست کردند، طرحهای خود را برای ایجاد تونل، ارائه دهند و بالاخره، در سال 1986 یکی از طرحهای پیشنهادی که به طرح سال 1960 بسیار نزدیک بود از سوی دو دولت پذیرفته شد.

در طرح نهایی، تونل، کاله در فرانسه را به فولکستون در انگلستان متصل میکرد و 40 متر زیر سطح دریا ایجاد میشد.
پانزده هزار نفر طی 7 سال، کار کندن تونل را انجام دادند!

 در حدود 4 میلیون مترمکعب خاک استحصال شده که از جنس گچ بود، در بخش انگلیسی استخراج شد. این خاک در ساحل فولکستون انگلستان در دریا ریخته شد و تقریبا زمینی به مساحت 360 هزار متر مربع در دل دریا ایجاد کرد. امروزه روی این شبهجزیره، پارکی احداث شده است. به طور کلی میتوان گفت، 8 میلیون متر مکعب خاک، از تونل با سرعت میانگین2400 تن در ساعت، استخراج شده است.
تونل کانال، در واقع از سه تونل موازی متشکل شده است، دو تونل ریلی که قطارها در امتداد آنها، از شمال به جنوب و بالعکس حرکت میکنند و یک تونل کوچک به عنوان تونل دسترسی که خودروهای باریک تایردار در آن حرکت میکنند.

تونل کانال، علاوه بر مشکلات فنی، مشکلات حقوقی زیادی هم به همراه داشت. یکی از این مشکلات، کنترل عبور از مرزهای مشترک بود. مرز انگلیس و فرانسه به صورت خطی در وسط تونل مشخص شده است (این خط به فرانسه نزدیکتر است). اما کنترل مرزی در این نقطه انجام نمیشود بلکه دو دولت به توافق رسیدهاند، مسافران در اولین ایستگاه در ساحل کنترل شوند. 

افزایش شمار پناهجویانی که سعی میکردند با استفاده از تونل، خود را به انگلستان برسانند، بالاخره در سال 2002، دولت انگلیس را مجبور کرد تا برای مقابله با مهاجرت غیرقانونی آنها، تدابیری بیاندیشد. مسؤولان امنیتی، به همین خاطر، تجهیزات بسیار پیشرفتهی صدابرداری و تصویربرداری را در گلوگاه فولکستون نصب کردند تا ضربان قلب و صدای تنفس افرادی که در میان بارها پنهان شدهاند، شناسایی و دستگیر کنند.

احداث تونل از دو سوی کانال، به صورت همزمان شروع شد و قرار بود انگلیسیها و فرانسویها در نقطهای خاص و در زمان معینی به یکدیگر برسند. اما اینکه آنها چگونه به نقطهی معین خواهند رسید، مسألهی بسیار مهمی بود و در واقع، بزرگترین چالش مهندسی طرح به شمار میرفت. چون در اعماق زمین به هیچ وجه نمیتوان مسیر تونل را با استفاده از نشانههای جغرافیایی مشخص کرد.

از این رو مهندسان پروژه، مجبور به استفاده از سیستمهای بسیار پیشرفتهی ناوبری شدند؛ سیستمهایی نظیر جی پی اس (سیستم مکانیاب جهانی)، سیستم هدایت لیزری و البته در کنار آنها، سیستمهای یکپارچهی رایانهای. با این حال، خط مرکز تونلها در جایی که باید، به هم نرسیدند و 358میلیمتر اختلاف افقی و 58 میلی متر اختلاف عمودی داشتند. به هر حال این دو تونل در تاریخ اول دسامبر 1990 به یکدیگر رسیدند و برای اولین بار پس از عصر یخبندان (8500 سال پیش)، این امکان به وجود آمد که انسان بر روی دو پا، از انگلیس به قارهی مادر برود. پس از پایان تمام مراحل ساخت تونل، فرانسوا میتران – رئیسجمهور وقت فرانسه- و الیزابت، ملکهی انگلیس در تاریخ 6 می 1994 در کالهی فرانسه، تونل را رسماً افتتاح کردند. این پروژه، در زمان اجرای آن، با صرف 21 میلیارد پوند، پرهزینهترین طرح مهندسی تاریخ به شمار میرفت؛ به گونهای که هزینهی اجرای آن، 7 بار بیشتر از هزینهی اجرایی پل گلدنگیت بود.

 


نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 11:51 صبح توسط م الف نظرات ( ) |

تاریخم خوب نیست

از علوم سر در نمی آورم

موسیقی پیچیده است

با انگلیسی هم میانه ای ندارم

با ریاضی دشمن خونینم

اقتصاد عذاب است

ورزش نیروی زیاد می خواهد

قرائت کار سختی است

جغرافیا گیجم می کند

علوم اجتماعی حرفش را نزن

شیمی کلافه ام می کند

از زیست شناسی حالم بد می شود

ستاره شناسی دور از دسترس است

گیاه شناسی بوی علف می دهد

حتی هنر هم برایم سخت است

اما خب جای شکرش باقیست

که عملایم آلی است.

(شل سیلور استاین)


نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 3:15 عصر توسط م الف نظرات ( ) |

   1   2      >

Design By : Pichak